عروسی عمو جون
گل پسرم دو روزه که میره عروسی اونم عروسی عمو جونش مرسی پسرم که خوب بودی و گذاشتی من و بابایی بفهمیم چی به چیه اخه تو عروسی دخترداییم اینقدر اذیتم کردی که اصلا نفهمیدم کجا رفتهبودم از همون دقیقه اول که وارد شدیم تو جیغ و داد کردی تا اخرش ولی این دوشب با کمک خاله اکرم کلی بهمون خوش گذشت اخه ن بعد ناهار تو رو میخوابوندم و میرفتم ارایشگاه تو هم دو سه ساعت میخوابیدی و سیر خواب که میشدی بابایی میبردت خونه خاله اکرم اون بنده خدا هم میگفت لباساتم بدم که تو رو حاضرم بکنه و خودش بیارتت تو تالارم کلی مواظب بود که تو چشت خیلی به من نیوفته و نخوای پیشم بیای من و بابایی کلی خاله اکرم و دعا کردی که باعث شد بیشتر بهمون خوش بگذره اخه گ...
نویسنده :
مامان نرگس
13:13